برچسب : جوک,سوتی,سوتی های باحال,جوک جدید,جوک باحال,سوتی های بامزه,سوتی های جالب,جالبناک,جالب,بامزه,اس ام اس,عاشقانه,عاشق,تسلیت,تبریک,منظره,ماشین,آب,دریا,ساحل,عشقولانه,جاده,به سمت خدا,اسپرت,ورزش,خبر,موسیقی,علمی,تفریحی,سرگرمی,دیدنی,بازی,لپ تاپ,قیمت,بورس,ارز,دلار,رایانه,کامیون,پراید,لوکس,جی تی آی,ماه,منظومه,آسمان,ابری,هواشناسی,نجوم,اختر شناسی,کتاب,مجله,جدول,روزنامه,مقاله,داعش,دوربین,دیجیتال,ماهواره,هاتبرد,یوتلست,کار,اقتصاد,دولت,سیاست,روحانی,ورزشی,فرهنگی,ریو,پژو, نویسنده : نیما sooti بازدید : 294
داییم تفریحی معتاده یه بار رفتیم بیمارستان پرستار ازش پرسید گروه خون شما چیه به جای اینکه بگه oمنفی گفتoمورفین
سوتی...برچسب : نویسنده : نیما sooti بازدید : 217
بعد کلاس به دختره گفتم جزوتو بده کپی کنم کپی بسته بود بهش گفتم من وسیله دارم تو شهر میرم شمام بیاید که جزوه رو کپی کنم اونم گفت میشه دوستام هم بیان؟؟؟؟!!؟؟
من گفتم شرمنده ماشینم کوپه هستش فقط واسه 2نفر هستش!!!!
یهو نیش خند زد رفت با دوستاش یه پچ پچی کرد اومد که بریم تو راهی سوال میپرسید که اسمتون چیه و .... دوستاش به فاصله چند قدم قبل از ما میومدن ....
تا رسیدیم درب دانشگاه و رفتیم نزدیک ماشین وقتی در وانتو باز کردم قیافش دیدنی بود یهو دوستاش شروع کردن به خندیدن منم یهو زدم زیر خنده دختره هم 2-3تا فحش داد جزوشم نداد رفت پیش دوستاش!!!
من قبلش سویچ کوپم رو با وانت دوستم عوض کردم والاااااا آخه بگو به ماشین چیکار داری من ازت وجزوه خواستم همین!!!!!
سوتی...برچسب : نویسنده : نیما sooti بازدید : 164
بابام اس ام اس فرستادم : هلو ساعت 7 دم در حاضر باش میام دنبالت!!!
منم جو گرفتتم یه لحظه نوشتم براش:باشه شفتالوی من مانتو خوشگلمو میپوشم میام عجیجم!!!
بعد بابام جواب داد اسکل بیشعور هلو یعنی سلام عاخه تو کی میخوای ادم شی؟؟؟ 20 سالت شد آدم نشدی من چه گناهی کردم که پسرمی؟؟؟
سوتی...برچسب : نویسنده : نیما sooti بازدید : 168
یک ساعته اومدم اینترنت و در اتاقمم بستم که دارم درس میخونم الان بابام اومده میگه دخترم داری چیکار میکنی؟ گفتم دارم درس میخونم گفت بیا کتابتم ببر تا بهتر متوجه بشی!!!!!
سوتی...برچسب : نویسنده : نیما sooti بازدید : 206
دیروز اینترنتم قطع شد از اتاق اومدم بیرون یکم با خانوادم آشنا شدم بنظرم آدمای خوبین!!!!!!!
سوتی...برچسب : نویسنده : نیما sooti بازدید : 150
یه روز میخواستیم بریم فرودگاه دیدن داییم که تازه از آلمان برگشته بود آماده ی رفتن بودیم که زنگ خونمون به صدا در اومد خواهرم دوید رفت در رو باز کنه فکر کرد داییمونه که میخواد غافل گیمون کنه پرید بغل یارو ددددددبوس کن بعد چند دقیقه پدرم میگه این آقای سعادتی همکارمه بیا اینور آبرو مون رو بردی
برچسب : نویسنده : نیما sooti بازدید : 189
عمه ی بنده دبیر شیمی هست یه بار فصل امتحانات مراقب بوده بجز اون مراقبه دیگه ای نبوده بعد سرجلسه امتحانات میره دفتر و حدود45هم برنمیگرده بعد مدیر میاد میبینه سالن رو هواست میره دفتر میبینه عمه من اونجاست خیلی شاکی میشه عمه میگه مگه چی شده بعد از چند دقیقه میفهمه چیکار کرده (خوشبحاله دانش آموزا)
سوتی...برچسب : نویسنده : نیما sooti بازدید : 174
امتحان شیمی داشتیم خیلی سخت بود همه فکرم تو امتحان بود مستخدم اومد یه شکلاتی گذاشت رو میزم منم همون جور که کله ام پایین بود گفتم خدا رحمت کنه دیدم سالن ترکید اومدم جمش کنم گفتم قبول باشه دیدم باز سالن ترکید یکی از مراقبا گفت کلا حرف نزنی سنگین تری
سوتی...برچسب : نویسنده : نیما sooti بازدید : 168
وقتی بچه بودم یه دوست داشتم که با هم خیلی صمیمی بودیم همیشه خونه هم دیگه میرفتیم.
یه بار فوتبال دستی خریدم قرار شد برم خونه ی اونا خلاصه نشستیم بازی کردیم بعدش ازم پرسید فوتبال دستیت رو دیروز خریدی یا پس فردا بعد من ترکیدم از خنده بعدش بابا و داشش میگن چیه چرا اینطوری میخندی بهشون گفتم چی شده گفتن مگه چیه داره درست میگه دیگه بعدش کلی براشون توضیح دادم بازم نفهمیدن:(
سوتی...برچسب : نویسنده : نیما sooti بازدید : 92